زین رنج عظیم، خلاصی جو


دستی به دعا بردار و بگو

یارب، یارب، به کریمی تو


به صفات کمال رحیمی تو

یارب، به نبی و وصی و بتول


یارب، به تقرب سبطین رسول

یارب، به عبادت زین عباد


به زهادت باقر علم و رشاد

یارب، یارب، به حق صادق


به حق موسی، به حق ناطق

یارب، یارب، به رضا، شه دین


آن ثامن من اهل یقین

یارب، به تقی و مقاماتش


یارب، به نقی و کراماتش

یارب، به حسن، شه بحر و بر


به هدایت مهدی دین پرور

کاین بندهٔ مجرم عاصی را


وین غرقهٔ بحر معاصی را

از قید علائق جسمانی


از بند وساوس شیطانی

لطف بنما و خلاصش کن


محرم به حریم خواصش کن

یارب، یارب، که بهائی را


این بیهده گرد هوائی را

که به لهو و لعب، شده عمرش صرف


ناخوانده ز لوح وفا یک حرف

زین غم برهان که گرفتارست


در دست هوی و هوس زارست

در شغل ز خارف دنیی دون


مانده به هزار امل، مفتون

رحمی بنما به دل زارش


بگشا به کرم، گره از کارش

زین بیش مران، ز در احسان


به سعادت ساحت قرب رسان

وارسته ز دنیی دونش کن


سر حلقهٔ اهل جنونش کن